Dominion of Memorie's | DOM

Dominion of Memorie's | DOM

وبلاگ رسمیه تیم ایرانیه Dominion of Memorie's | DOM ! اخبار رسمی و اطلاعات و فن آرت ها را از همین جا دنبال کنید !
Dominion of Memorie's | DOM

Dominion of Memorie's | DOM

وبلاگ رسمیه تیم ایرانیه Dominion of Memorie's | DOM ! اخبار رسمی و اطلاعات و فن آرت ها را از همین جا دنبال کنید !

★تاریخچه ی خاطرات مریم★

خاطرات مریم از کجا شروع شد؟


ایده ی خاطرات مریم کی به ذهنم رسید؟

خاطرات مریم یک ایده ی ابتدایی بود که وقتی سنم کمتر بود به فکرم رسید
و از همون اول هم شخصیت اصلیش اسمش مریم بود. یادم میاد اون وقتا تنها
راهی که میتونسم این ایده رو به حقیقت تبدیل کنم با نقاشی کردنشون بود 
اما بعد ها که سنم بالاتر رفت کار گرافیکی یاد گرفتم و به طراحی مدل رو اوردم 
و در نهایت تصمیم گرفتم این کارکتر های خیالی خودم رو به صورت سه بعدی و با 
دقت بیشتر بسازم. هنوز عکس اولین نسخه ی مریم رو دارم!



شروع خاطرات مریم از کجا بود؟

وقتی ساخت این مدل به آخر رسید اونو توی آپارات در تاریخ 26 اسفند 1397  و با عنوان
در اون زمان تصمیم داشتم این یک شروعی برای ساخت یک فن گیم از فناف باشه...
متوجه هستین چی میگم؟. یک بازی در واقع چون اکثرا وقتی یک ایده از فناف ساخته میشه
در قالب یه بازی در میاد. خلاصه این موضوعو به آپاراتیا گفتم...در واقع قول یکاری رو دادم
 که توش هیچ مهارتی نداشتم. من یک انیماتور و مدل ساز هستم و بازی سازی یه کار کاملا
جدیده برام ولی خب خوشبختانه این پروژه خیلی توی دید بقیه نبود و بهش توجه چندانی نمیکردن
مدت ها گذشت. روز به روز کارم بهتر میشد و تجربم هم بالاتر میرفت. یکی از چیزایی که خیلی
سرگرم کننده بود برام آپدیت و بروز کردن کارکترم...یعنی مریم بود. اینک کار رو بار ها و بارها انجام دادم.
بعضی وقتا از اول میساختمش تا اونطور که میخواستم بشه! و اون آپدیت هارو توی روبیکا میزاشتم

چالش های پیشرفت خاطرات مریم چی بودن؟

هرچقدر آپدیت های مریم و بقیه ی کارکترا بیشتر میشدن شکلشون بهتر میشد! و همچنین کنجکاوی دنبال کننده ها

هم بیشتر میشد براشون! خاطرات مریم به جایی رسید که طرفدار هاش زیاد و زیاد تر میشدن! و طبیعتا اولین چیزی که

به ذهنشون میرسید اینه که پس بازیش چی میشه؟ سوالی که بار ها و بار ها باهاش رو به رو شدم...و فقط با جمله ی

ساخته میشه جوابشو میدادم اما بعد ها دیگه داشتم به مشکل بر میخوردم...باید یه فکری میکردم برا خودم

من یه دوستی داشتم به اسم T.Rex Kingdom اون تقریبا اوایل خاطرات مریم نظرش به این

فن مید جلب شد. اون وقتا با هم صمیمی شده بودیم و یه پیشنهاد بهم داد.

گفت: چرا تو که نمیتونی بازی بسازی نمیدی به یک نفر دیگه که باهات همکاری کنه توی ساختش؟

منم با خودم گفتم ایده ی خوبیه! خلاصه اینکه گشتم...اما نتونستم کسیو پیدا کنم که بتونه توی این پروژه بهم کمک کنه!

اما در نهایت یک نفرو پیدا کردم! تا وسطای پروژه با هم روش کار کردیم! اما از همون اول هردومون از این همکاری راضی نبودیم.

اخلاقمون به هیچ عنوان به هم دیگه نمیخورد. تا اینکه یک روز به کل پروژه رو کنار زد و وسط راه منو ول کرد

در واقع اون موقعیت اینقدر برام بد بود که تصمیم گرفتم دل به دریا بزنم و به طرفدارای خاطرات مریم اطلاع بدم که ساختش به کل کنسل شده! اما خوشبختانه تعداد خییییییلییی زیادی کامنت حمایتی گرفتم از طرفدارا! #خاطرات_مریم_هیچوقت_نمیمیرد یکی از رایج ترین هشتگ ها توی روبیکا بود! بزارید رک بگم!...اگه اون موقع نمیدیدم که چقدر برای ادامه دادنش حمایت میشد شاید الان هیچ اثری از خاطرات مریم نمیبود.


بعد از این مشکلات چطور تصمیم به ادامه ی خاطرات مریم گرفتم؟

به هر حال بعد از گذشت مدت ها تصمیم خودمو گرفتم...به طرفدارا گفتم که ساختشو ادامه میدم.

اما نمیتونم بگم که به چه شکلی قراره ساخته بشه...در واقع دنبال راهی برای ادامه دادنش بودم.

خیلی سردرگم شده بودم تا اینکه یادم میاد یه روز T.Rex Kingdom بهم پیشنهاد کرد که چندتا کلیپ طنز

بسازم از خاطرات مریم. اما خب واقعا برام سخت بود!ساخت انیمیشن کار راحتی نبود برام و زمان زیادی میگرفت

که نمیتونستم تحملش کنم. برای همین من و T.Rex Kingdom تصمیم به یک کاری گرفتیم...اینکه انیمیشن هارو

به صورت فریم های کوتاه بسازم!...اینطور سرعت کار بالا میرفت و آسون تر میشد برام و همینکارو هم کردم.

تا چند وقت آپارات و روبیکا رو پر از ویدیو های کوتاه و طنز از خاطرات مریم کردم و استقبال خیییلییی بالایی شده بود ازش

اما هردومون فقط برا وقت گذروندن تصمیم به آپلود کلیپ طنز نداشتیم... :)



توضیحاتی درباره ی ربات های راه روشن